فصل یک قسمت یک
هری بلند گفت :
_ چی ! .
هرمیون _ هیس ! . الا میفهمند که منو رون اینجاییم ! . ریموس زخمی شده فردا تانکس میاردش پناهگاه چونکه سنت مانگو جا نداره ! .
هری _ الا حالش چطوره !؟ .
رون _ هیس ! . میشه داد نزنی !؟ . فقط یکم خون ریزی داره که خوب می شه به دستش طلسم خورده ! .
هرمیون _ طلسم اسنیپ بهش خورده ! .
هری _ و بازم به حرف هام گوش نمی کنید که اون یه خاعنه ! ؟ .
رون _ محفل می گه که پرفسور دامبلدور حتما دلیلی داشته که بهش اعتماد کرده . .
هری _ من با دوتا چشمای خودم دیدم که اون پرفسور دامبلدور رو کشت ! . و اونا می گن که .
خانم ویزلی _ شما ها اینجا چه کار می کنید مگه نگفتم هری باید استراحت کنه تا حالش خوب بشه هنوز زخمیه ! .
و خانم ویزلی کنار در ایستاده بود و هرنیون دست رون رو کشید و گفت :
_ بیا بریم رون . ببخشید خانم ویزلی . می خواستیم مطمعن بشیم که هری حالش خوبه ! . .
برای ادامه ی فن فیکشن به ادامه ی مطلب بروید ! . .
هری ,حالش ,هری ,ویزلی ,رون ,؟ ,ادامه ی ,پرفسور دامبلدور ,؟ رون ,فن فیکشن ,گفت :
درباره این سایت